رسانه های اجتماعی محبوب ترین بخش های فضای مجازی برای استفاده عموم هستند. از کودکان و نوجوانان گرفته تا مادر بزرگ ها، مدارس، شرکت های دولتی، انجمن های خیریه، برندهای تجاری و … همه و همه سعی می کنند در رسانه های اجتماعی حضور پیدا کرده و ضمن تولید محتوا برای خود مخاطبان ثابتی دست و پا کنند. دلایل و نیازهای متنوع کاربران روز بروز بر رشد و دامنه گسترش رسانه های اجتماعی می افزاید. کاربران گوناگون در سطوح مختلف سنی، تحصیلی، فرهنگی و با جنسیت، نژاد و زبان های متفاوت بر حسب علائق، اهداف، دلایل و نیازهای خود طیف وسیعی از محتوا را تولید و یا بازنشر می کنند. در نتیجه استفاده و وابستگی به رسانه های اجتماعی رشدی روز افزون داشته و در زندگی فرد جایگاه مشخصی پیدا خواهد کرد، و پس از مدتی جزئی از سبک زندگی فردی و جمعی افراد یک جامعه خواهد شد. در نتیجه شناخت و بررسی ابعاد مختلف رسانه های اجتماعی با توجه به جوان بودن جمعیت کشور ضروری می نماید، در این سری از گزارش ها با رسانه های اجتماعی و تأثیرات آن ها بر سبک زندگی بیشتر آشنا می شویم.
سبک زندگی کاربران شبکه های اجتماعیملاحظات لازم پیرامون حضور در رسانه های اجتماعی
گسترش دامنه ی نفوذ رسانه های اجتماعی در زندگی افراد جامعه اجتناب ناپذیر است، چه به لحاظ فردی و چه در بعد جمعی، در نتیجه روزانه تعداد بیشتری از افراد، کسب و کار ها، موسسات، تشکل ها و دولت ها به سوی استفاده از رسانه های اجتماعی حرکت می کنند. اما حضور در شبکه های اجتماعی برای افراد عادی جامعه بدون تغییر سبک زندگی و فرهنگ نیست، رسانه های اجتماعی به شکلی خاص با سیطره دادن ابعاد گوناگون انسان محوری و اباحه گرایی بر کاربرانشان زمینه تغییر بسترهای فرهنگی جوامع شرقی و غیر لیبرال را فراهم می کنند. تعاملات میان فرهنگی به خودی خود باعث دگرگونی و تحول در فرهنگ ها خواهد شد چه رسد به اینکه در این میان یکی از فرهنگ ها وجه غالب به خود گرفته و بدون تأثیرپذیری از فرهنگ مقابل تنها به معرفی خود بپردازد.
در رسانه های مجازی صدای غالب صدای لیبرالیسم است چرا که اساساً اینترنت زمینی است که در مالکیت تفکر غربی قرار داشته و خشت خشت بناهایی که در این زمین پایه گذاری شده اند- بناهایی نظیر رسانه های اجتماعی- ، مبتنی بر نگاه فیلسوفان غربی کنار یکدیگر هستند. لزوم حضور و فعالیت در فضای مجازی و بویژه رسانه های اجتماعی از یک طرف و ابعاد چالش برانگیز فرهنگی، امنیتی و اجتماعی این حضور از طرف دیگر ملاحظاتی را برای فرد و جامعه بوجود می آورد، حدودی که بدون رعایت آن ها تنها سرمایه های فردی و جمعی یک جامعه است که در رسانه های اجتماعی بر باد داده می شود.
با افزایش سیطره رسانه ها بر زندگی انسان واژه ای به نام سواد رسانه ای(Media Literacy) شکل گرفت، این واژه را نخستین بار مارشال مک لوهان(Marshall McLuhan) در کتاب «درک رسانه: گسترش ابعاد وجود انسان» ( Understanding Media: The Extensions of Man) به کار برد. بهره مندی از سواد رسانه ای برای اعضای دهکده جهانی امری ضروری است، چرا که این افراد در مقابل حجم عظیم اطلاعات و پیام های متنوع و مختلف و بعضا متضاد رسانه ها که از آن به اشباع رسانه ای(Media Saturated) تعبیر می شود، نیاز به تصمیم گیری مستقل دارند که این امر تنها از طریق داشتن سواد رسانه ای محقق می شود. در واقع افرادی که سواد رسانه ای دارند رسانه و عملکرد آن را می شناسند و می توانند از طریق تفکر و تعمق درباره محتوای رسانه ها قضاوت کنند.
سواد رسانه ای، اطلاع و آگاهی داشتن پیرامون قابلیت ها و امکاناتی که فناوری های نوین در اختیار انسان قرار می دهند، همچنین رسانه، فرایند انتقال پیام و مولفه های اثرگذاری و نیز فرصت ها و تهدیدهای ناشی از تعامل فرد و اجتماع با رسانه ها را شامل می شود. سواد رسانه ای برای فرد و جامعه مشخص می کند که باید در مقابل امواج کدام رسانه و به چه میزان قرار بگیرند و از پیام های دریافتی چگونه و در چه جهتی استفاده کنند. سواد رسانه ای برای فرد مشخص می کند چه اندازه از زمان خود را صرف رسانه های مختلف کند، و درباره رسانه های اجتماعی، سواد رسانه ای به فرد معیاری برای نحوه حضور و فعالیت در رسانه های اجتماعی و سایت های گوناگون را می دهد.
سواد رسانه ای رابطه فرد و جامعه را بر اساس اصل هزینه – فایده تنظیم می کند به معنای اینکه آنچه که از رسانه بدست آورده می شود را در مقابل هزینه و زمانی که طرف بدست آوردن آن شده است قرار داده و استفاده از رسانه ها(اعم از سنتی، نوین، رسانه-های اجتماعی و …) را برای فرد ساماندهی و هدفدار می کند، در این حالت فرد و جامعه تعاملی آگاهانه با رسانه برقرار می کنند.
سواد رسانه ای از ملزومات شهروندی الکترونیک است، شهروندان فضای سایبر نباید مصرف کننده و تولید کننده ی نابینایی باشند که بدون شناخت رسانه در باتلاق جوزدگی خود و دیگران فرو روند، بلکه باید پیچیدگی های فضای رسانه ای حاضر را درک کرده و مبنی بر آن آگاهی و دانش خود در حوزه اثرگذاری و اثرپذیری از رسانه ها را افزایش دهند. سواد رسانه ای برحسب زمان و مکان مولفه های گوناگون و گاه متمایزی را در بر می گیرد، به عنوان مثال پارامترهایی که یک فرد مسلمان ایرانی در تعامل با رسانه ای چون فیس بوک باید در نظر بگیرد متفاوت است از یک فرد بودائی یا سکولار، ژاپنی یا اوکراینی و … چرا که نوع جهت گیری و اهداف فیس بوک در تعامل با آنها متفاوت است.
سواد رسانه ای افراد را بر حسب توانایی و مهارت آن ها در استفاده و تعامل با رسانه ها سطح بندی می کند، در این بین اگرچه تحصیلات، فرهنگ و طبقه اجتماعی متغییرهایی تأثیرگذارند اما تعیین کننده نیستند.
به عنوان مثال بسیار اتفاق می افتد که یک فرد عادی جامعه هنگام استفاده از رسانه های اجتماعی به حفظ اطلاعات شخصی خود دقت نموده و لزومی به انتشار ریز جزئیات و روابط خود در رسانه ای که معاند ارزش ها، استقلال فرهنگی و هویت ملی اوست، نمی کند اما در همان زمان یک استاد و یا دانشجوی نابغه رشته کامپیوتر زمان زیادی را صرف بهبود وضعیت پروفایلش کرده و هست و نیست خود را برای همگان آشکار می کند، در اینجا سواد رسانه ای و بینش فرد عادی از استاد، دانشجو و تحصیلکرده ای که بدون توجه به امنیت خود و جامعه اش مشغول بازی خوردن در زمین دشمن است، به مراتب بیشتر است. برای درک بهتر این موضوع کافی است به اهمیت جایگاه رسانه های اجتماعی نزد سیاستمداران غربی توجه کنیم. تارا سانِنشاین(Tara Sonenshine)، معاون وزیر امور خارجه ایالات متحده درباره تأثیرگذاری رسانه های اجتماعی می گوید: «اگر به این میدان پرتحرک نپیوندیم، مطرح نخواهیم بود.
از همه مهمتر، ما فرصت یاری رساندن به شهروندان بیشتر و توانمند ساختن آنها و حمایت از مثبت ترین و مسالمت آمیزترین خواسته هایشان را از دست خواهیم داد. با مهار کردن رسانه های اجتماعی می توانیم به نفوذ و کیفیت دیپلماسی عمومی مان در همه جا عمق ببخشیم. و همچنین می توانیم به کسانی که بیشترین نیاز را به آن دارند دسترسی پیدا کنیم. من از کسانی صحبت می کنم که با چالش های جغرافیایی یا محدودیت های سیاسی دست به گریبانند. افراد بسیاری در جهان هستند که مشتاق تعامل با ما هستند. ولی ما هیچ راهی برای برقراری ارتباط مستقیم، حتی با تعداد کمی از آنها نداریم.
فناوری مجازی ما را قادر می سازد تا مقیاس تعاملات خود را به طرز چشمگیری افزایش دهیم.» همچنین هیلاری کلینتون(Hillary Clinton) وزیر امور خارجه اسبق ایالات متحده در زمستان سال ۱۳۸۸ در نطقی پیرامون آزادی اینترنت چنین می گوید: «من برای خدمت به دموکراسی و دستیابی به اهداف دیپلماتیک خودمان، تیمی متشکل از کارشناسان و افراد با استعداد گردهم آوردهام تا اقداماتمان را در تلاشهای مربوط به سیاستمداری متناسب با قرن بیست و یکم رهبری کنند. آنها ابتکار جامعهی مدنی ۲ (Civil Society 2.0) را راه اندازی کردند. در یک مدت کوتاه ما اقدامهای قابل توجهی را برای تبدل این فنآوریها به نتایجی که موجب ایجاد تغییرات میشوند، به انجام رسانیدهایم. … ما میخواهیم این ابزار را در دست مردم قرار دهیم تا از آن برای پیش برد دموکراسی و حقوق بشر بهره گیرند.».
سخنان فوق به خوبی نشان می دهد رسانه های اجتماعی بسترساز جریان آزاد اطلاعات مبتنی بر مشارکت و جریان سازی عموم انسان ها و مکاتب فکری نیستند، بلکه افراد و جریان هایی که بر رسانه های جهان سلطه دارند، رسانه های اجتماعی را نیز به مثابه رسانه های عصر دیجیتال به تملک خود درآورده و از آن ها برای رسیدن به اهداف خویش استفاده می کنند. بنابراین اشتباه است اگر تصور کنیم رسانه های اجتماعی تنها ابزارهایی نو برای سهولت در ارتباطات، تعاملات، کسب خبر و مانند اینها هستند و صرفاً دانشمندان و محققان علوم کامپیوتر در ایجاد و توسعه آن ها نقش داشته اند.
چگونه ممکن است سایت یک جوان کم سن و سال بدون پشتیبانی و حمایت قدرت های سلطه گر و خدمت به آن ها، به سومین کشور پرجمعیت دنیا(البته مجازی) تبدیل شود؟ حتی اگر این رسانه ها در ابتدا با هدف سلطه گری ایجاد نشده باشند، ولی از آنجایی که در زمین سلطه گران قرار دارند، در اختیار اهداف و منافع آن ها هستند.
حریم خصوصی همواره از موضوعات چالش برانگیز پیرامون فضای مجازی به خصوص رسانه های اجتماعی بوده است. انتشار اطلاعات شخصی در رسانه هایی همچون شبکه های اجتماعی تبعات مختلفی برای افراد دارد، در کنار سوءاستفاده های خرد که توسط مجزمان جزء صورت می گیرد، امکان بهره برداری از این اطلاعات توسط شرکت های تجاری، دولت ها و سرویس های اطلاعاتی همواره وجود داشته و ذهن صاحب نظران را به خود مشغول کرده است.
پیشتر به انواع و نمونه هایی از سوءاستفاده های خرد از اطلاعات موجود در شبکه های اجتماعی اشاره شد، این نوع سوءاستفاده ها اگرچه قربانیانی زیادی دارد اما برای تمامیت یک جامعه و یک کشور خطری ایجاد نمی کند. به عنوان مثال وقتی یک فال بین از پروفایل فیس بوک مراجعانش برای سرکیسه کردن آن ها استفاده می کند این کار برای امنیت یک جامعه تهدید محسوب نمی شود، همچنین مجرمی که به اغفال دختران در شبکه های اجتماعی می پردازد تمامیت ارضی کشور را با خطر مواجه نمی کند اما وقتی اطلاعات شخصی درصد بالایی از دانشگاهیان، محققان، هنرمندان و در کل نخبگان یک جامعه بر روی شبکه های اجتماعی در دسترس باشد، سرویس های اطلاعاتی براحتی از این حجم زیاد داده برای ضربه زدن به جامعه هدف خود استفاده می کنند، جذب مزدور کمترین کاری است که در این حالت صورت می گیرد.
اکثر افرادی که به نوعی از انتشار اطلاعات خود آسیب دیده اند، کسانی هستند که همانند کودکان اسیر زرق و برق دنیای مجازی شده اند، سرعت، داشتن قدرت بی نظیر در انتخاب و سهولت در کنار دستگاه ها و ابزارهای نوین همراه با پیچیدگی آن ها مسحورکنندگی ویژه ای برای این دنیای جدید ایجاد کرده است.
این افراد بدون داشتن سواد رسانه ای و پیش از آن، بدون داشتن سواد دیجیتالی(Digital Literacy) و سواد اینترنتی(Internet Literacy) وارد دنیایی شده اند که هیچ دانش و بینشی نسبت به محتوا، نحوه اثرگذاری، کنترل اثرپذیری و کنش و واکنش های اطلاعاتی درون آن نداشته و به صرف داشتن توانایی استفاده از ماوس و کیبورد، آیپد(iPad) و گوگل پلاس، خود را شهروند سایبری(Cyber Citizen) می دانند. در حالیکه شهروند سایبری فردی است که در کنار سایر ویژگی ها، از چگونگی امکان استفاده از رسانه های اجتماعی، نحوه استفاده، فرصت ها و تهدیدها، مقابله با آسیب ها و خطرات تعاملات فضای سایبر به خوبی آگاه بوده و بدون آنکه خود و جامعه اش را دچار مشکل کند به فعالیت در این محیط می پردازد.
فردی که سواد رسانه ای دارد به خوبی می داند انتشار اطلاعات هویتی و شبکه ی ارتباطی وی با دوستانش، تنها به خود او مربوط نمی شود بلکه به جامعه و کشورش نیز مربوط است. اطلاعات هویتی افراد از جمله دارایی های ملی است که همواره دولت ها مسئول حفاظت از آن بوده اند، حال چه اتفاقی افتاده است که افراد کشورهای مختلف از فرهنگ های گوناگون به دست خود اطلاعاتشان را در فضای مجازی منتشر می کنند، در حالیکه همین افراد به هیچ وجه راضی نیستند اطلاعات هویتی خود را بر تکه کاغذی نوشته و در پشت شیشه مغازه ای بچسبانند چرا که از عواقب این کار هراس داشته و تبعات آن را نمی پذیرند.
این مثال کوچک شاهدی است بر اینکه اغلب کاربران شبکه های اجتماعی اشراف و آگاهی لازم را نسبت به عملکرد خود ندارند. این افراد بدون توجه به اصول حفاظت سایبری(Cyber Protection) مرزهای مجازی کشور و جامعه خود را برای عبور دشمنان باز می کنند. حفاظت سایبری، امن سازی بسترهای سخت افزاری و نرم افزاری اطلاعات در برابر حمله های سایبری دشمنان خارجی و خرابکاری های داخلی را در بر می گیرد، نگهداری از اطلاعات هویتی افراد یک جامعه نیز در محدوده حفاظت سایبری قرار می گیرد. عموم مردم امریکا حفاظت سایبری را همچون حفظ ملت در مقابل سلاح های کشتار جمعی و از لحاظ اهمیت بعد از امنیت ملی قرار می دهند.
برای درک بهتر رابطه بین حفظ اطلاعات هویتی افراد یک جامعه به ویژه نخبگان آن و امنیت ملی آن کافی است در نظر بگیرید اگر فردی همچون شهید مصطفی احمدی روشن مشخصات هویتی خود و شبکه دوستان و آشنایانش را در فیس بوک قرار می داد ترور او چقدر زودتر اتفاق می افتاد؟ و اگر تمام دانشمندان همرده ی او این کار را انجام دهند چه صدمات غیرقابل جبرانی از لحاظ نیروی انسانی و هزینه ها زمانی و مادی برای جامعه بوجود می آید؟ به علت اهمیت اطلاعات هویتی است که شبکه های اجتماعی کاربران را به واقعی تر کردن اطلاعاتشان تشویق می کنند. رسانه های جریان سلطه این گونه عنوان می کنند که کسانی که هویت آنلاین(Online Identity) نداشته باشند به زودی محو خواهند شد، بدین ترتیب افراد سعی می کنند از یکطرف زمان حضور خود در فضای مجازی را افزایش داده و از طرف دیگر با اطلاعات هویتی خود در این فضا فعالیت کنند. تحقق هویت آنلاین بسیاری از جوامع کشورها را با چالش های عدیده ای مواجه خواهد کرد.
با توجه به آنچه که گفته شد لزوم آموزش سواد رسانه ای برای کاربران رسانه های اجتماعی بیش از پیش ضروری می نماید، ضرورتی که حتی ورود این آموزش ها به کتب رسمی نظام آموزشی را نیز توجیه می کند. بدون داشتن سواد رسانه ای فردی که در موج ایجاد شده توسط گردانندگان رسانه ها قرار گرفته و اخبار و اطلاعات را از فیلتر نگاه آن ها و با جهت گیری مورد نظر ایشان دریافت می کند، به سادگی تحت تاثیر قرار گرفته و چون قدرت تجزیه و تحلیل و استدلال ندارد به بازیگری برای آن ها می پردازد.
نمونه ی این اتفاق در جریان فتنه ۸۸ در ایران بوقوع پیوست، عده ای از کاربرانی که در انواع رسانه های اجتماعی فعالیت می کردند به تبعیت از موج ایجاد شده در این رسانه ها تحت تاثیر قرار گرفته و با باور ادعا ها، اخبار و اطلاعات منتشر شده در این رسانه ها به بازنشر آن ها پرداختند تا سهم خود را به جریان آزاد اطلاعات و آگاهی بخشی به انسان ها ادا کنند. در حالیکه اگر این افراد با ماهیت و کارکردهای رسانه و سوء استفاده از آن، آشنایی داشتند این چنین عمر خود را صرف خدمت کردن بی مزد به دشمن نمی کردند. بخشی از این افراد بدون داشتن عناد با نظام جمهوری اسلامی و تنها به علت هراس از طرد شدن از سوی دیگر کاربران شبکه های اجتماعی همرنگ سایرین شدند.
طبیعی است در رسانه هایی همچون فیس بوک نشر عقاید اسلامی و بسط آرمان های انقلاب اسلامی همواره با سنگ اندازی مواجه شود، این سنگ اندازی اغلب موارد به شکل مخالفت برخی از کاربران شبکه اجتماعی(که معمولا کاربرانی خاص هستند) صورت می گیرد. این حجمه ها برای ایجاد ترس در دل مخالفین و القای کم شمار بودن تعداد آن ها صورت می گیرد. عموما افراد پیش از ابراز عقیده و اظهار نظر به واکنش اطرافیان و بازخورد آن ها فکر می کنند و اکثراً هنگامی که تصور کنند با بیان نظر خود در اقلیت قرار گرفته و یا با مشکل مواجه می شوند، از ابراز آن منصرف می شوند. به این پدیده «مارپیچ سکوت» گفته می شود.
هجمه های گاه سنگینی که در رسانه های اجتماعی علیه نظرات موید ارزش های اسلامی و انقلابی صورت می گیرد برای این است که افرادی که پیام های متعارض با ارزش های لیبرالیسم را منتشر می کنند از اظهار نظر ترسیده و به مروز زمان ساکت شده و فعالیتی نداشته باشند. کاربران منفعل و کاربرانی که مجبور به سکوت شده اند در نهایت خود بخشی از جریان اصلی(stream) حاکم بر رسانه اجتماعی خواهند شد. در این هنگام رسانه یکدست شده و با وجود فعالیت شبانه روزی تعداد میلیونی کاربران از فرهنگ، نژاد و ملیت های گوناگون و انتشار و بازنشر حجم زیادی از محتوا، تنها یک صدا از رسانه به گوش رسیده و یک سبک زندگی از آن خارج می شود.
افرادی که به سواد رسانه ای مسلط هستند به خوبی می توانند در رسانه های اجتماعی فعالیتی اثرگذار و پویا همراه با کمترین آسیب برای خود و جامعه شان داشته باشند. از آنجایی که در آینده نزدیک شبکه های اجتماعی به نقش تعیین کننده ای در تصمیم گیری های ملی و بین المللی و همچنین جهت دهی افکار عمومی مردم سراسر جهان دست پیدا می کنند، لزوم دستیابی سریعتر به سواد رسانه ای اهمیت ویژه ای پیدا می کند.
رسانه های اجتماعی وارد زندگی انسان شده و جایگاه خود را پیدا کرده اند، این رسانه ها مانند سایر دستاوردهای فناوری خنثی بوده و به خودی خود جهت دار نیستند اما برحسب استفاده انسان از آن ها در جایی باعث بهبود وضع زندگی شده و در جای دیگر آسایش زندگی را مختل کرده اند، به عنوان مثال از یک طرف این رسانه ها برای اداره ی مدیریت بحران بسیار ضروری اند، و از طرف دیگر ابزاری برای گسترش فحشاء هستند، از سویی به شکلی شگفت انگیز ارتباطات و تعاملات انسان را متحول کرده اند و از طرف دیگر باعث هدر رفت سرمایه های انسانی و مادی جوامع گشته اند، چرا که افراد به سپری کردن بی محتوای زمان خود در رسانه های اجتماعی خو گرفته و با تولید و بازنشر حجم عظیم اطلاعات، هم اینترنت را فربه تر کرده و اطلاعات زائد و اضافی فراوانی ایجاد می کنند و هم زمان مفیدی را که می شد برای سازندگی جامعه خرج کنند، تلف می نمایند.
رسانه های اجتماعی همان طور که بستری مناسب برای گردهم آمدن محققان، فرهیختگان و افراد متعهد به منظور مباحثه، گفتگو و ارتقای سطح دانش و اصلاح باورهای اشتباه پدید می آورند، امکان دور هم جمع شدن افراد جاهل و ناآگاه را نیز مهیا می کنند، همانند گروه های اینترنتی و انجمن هایی که در طول سال های گذشته توسط دشمنان اسلام و انقلاب شکل گرفته است، کسانی که در جهل خود گرفتارند در کنار افراد همانند خود دچار جهل مضاعف شده و مثلا توهم بیشمار بودن هم پیدا می کنند، این افراد بدون قرار گرفتن در یک مناظره هدفمند و اصولی با تائید دیدگاه های اشتباه خود از سوی هم فکرانشان بر عقاید اشتباه خود مصّرتر می شوند. کارکردهای متفاوت و مختلفی که بر رسانه های اجتماعی سوار می شوند لزوم شناخت این رسانه ها و نحوه تعامل با آن ها را انکار ناپذی می کند.
فضای مجازی همچون جهان واقعی و رسانه های اجتماعی همچون سایر رسانه ها عرصه تقابل باعفتان و بی عفتان هستند، لیکن تفاوت اساسی که در این میان وجود دارد این است که در جهان واقعی هر یک از طرفین در محیط فرهنگی و بر روی قطعه زمین مشخصی زندگی و فعالیت می کنند اما در فضای مجازی این گونه نیست، اینترنت تماماً زمین دشمن است که قواعد حاکم بر آن همان قوانین حاکم بر تمدن غرب و سبک زندگی امریکایی است، از این رو ناچار به رعایت گزاره های خاصی در جهت حفظ اطلاعات خود و جامعه شان و نیز اثرگذاری حداکثری و اثرپذیری حداقلی هستند.
آشنایی با این گزاره ها، سواد رسانه ای ویژه باعفتان را می طلبد، چرا که دانش سواد رسانه ای آنچنان که به شکل غربی آن مطرح است برای انسان باعفت مسلمان گرچه لازم است اما کافی نیست و بسیاری از ملاحظات در آن دیده نشده است. به عنوان مثال بهای سایت ها در اینترنت بر اساس کلیک های کاربران است، ارزش سایت هایی مانند فیس بوک و گوگل به علت کلیک هایی است که به این سایت ها وارد شده است، پس این سایت ها نیستند که با ارائه خدمات رایگان به کاربران خدمت می کنند، بلکه این کاربران هستند که با جستجو، ارسال پیام، لایک کردن، پست گذاشتن، گشتن در پروفایل سایر کاربران و مانند این ها، با هر کلیک خود درآمدی را به جیب صاحبان این سایت ها روانه می کنند.
حال آیا یک مسلمان عفیف بدون در نظر گرفتن نکات لازم همچون پرهیز از وب گردی های غیرضروری، می تواند به افزایش بهای سایت هایی که دشمنی خود را با اسلام و انقلاب اسلامی ثابت کرده اند، کمک کند؟ در نتیجه سواد رسانه ای باعفتان سایبری سوادی تقوا محور است.
رسانه های اجتماعی تاثیرات گوناگون و متنوعی بر سبک زندگی انسان گذاشته اند، چه از لحاظ سخت افزاری و پیدایش ابزارها و دستگاه های نوین ارتباطی، و چه از نظر تغییر در خلق و خو و نحوه تعاملات انسان، اما شاید بتوان بیشترین تاثیر این رسانه ها را غفلت زائی و تهی کردن زندگی انسان از معنا بر شمرد. جهان مجازی دنیایی است که بر پایه ۰ و۱ ها شکل گرفته و هیچ چیزی در آن واقعیت فیزیکی ندارد. افراد معتاد به زندگی مجازی به مرور از زندگی و خود واقعی شان دور و حیاتشان فاقد معنا می گردد. به علاوه غفلت جزئی از زندگی روزانه انسان می شود. در حالیکه می شد از رسانه های اجتماعی برای انجام سریعتر کارها و ذخیره کردن زمان بیشتر برای گذراندن در جهان واقعی استفاده کرد، انسان غافل ترجیح داده از زمان دنیای واقعی کاسته و به زمان حضور در دنیای مجازی بیافزاید.
رسانه های اجتماعی بر حسب محتویات متنوع، گوناگون و جذاب خود پتانسیل ایجاد غفلت و اتلاف زمان را دارند، در این بین این کاربران هستند که باید با استفاده صحیح از این رسانه ها علل ایجاد غفلت را کاهش دهند. انسان به گونه ای از سواد رسانه ای نیاز دارد که هنگام استفاده رسانه های اجتماعی، حیات و ممات و هدف زندگی را به یاد او آورد.
ملاحظات حضور و فعالیت در فضای مجازی، مسئولیت متولیان امر را در کنار محتوای مناسب تولید نشده برای کاربران مسلمان، برای تولید سواد رسانه ای بومی دوچندان می سازد.
با linestore همراه باشید