تاریخچه شبکه های اجتماعی و نگاهی به نظافت اجتماعی

فهرست مطالب

مطلب قبل: تاریخچه شبکه های اجتماعی و ابرواقعیت جدید

 

پیش نوشت ۴: قبل از این، بحثی رو تحت عنوان مرور تاریخچه و کارکرد شبکه های اجتماعی و نگاهی به آینده‌ شبکه های اجتماعی شروع کردم و در نخستین مطلب، اشاره بسیار کوتاهی به شکل گیری ابرواقعیت جدید به دلیل به وجود آمدن تکنولوژی دیجیتال داشتم که نهایتاً به سه پیش نوشت تبدیل شد و بحث اصلی آغاز نشد.

موضوع در حدی پیچیده و مبهم هست که نمیتوان به صورت ساده و مستقیم به آن نزدیک شد. شبیه ورود به یک غار تاریک که حتی اگر خودت به اندازه‌ی کافی برای ورود به آن دیوانه باشی، باید مسیری را پیدا کنی که همراهانت هم، حوصله یا جرات یا علاقه به طی کردنش داشته باشند.

من فعلاً در چند نوشته اول در مورد تاریخچه شبکه های اجتماعی و بررسی وضعیت فعلی آنها و همینطور نگاه به اینکه آیا در آینده شبکه های اجتماعی وجود خواهند داشت یا نه، از زوایای مختلف به موضوع نزدیک می‌شوم. نظرات دوستان، نشان خواهد داد که کدام مسیر برای وارد شدن به این غار مبهم اما مهم، هموارتر و مناسب‌تر است.

پیش نوشت ۵: بخش قابل توجهی از حضور من در اینستاگرام – به عنوان یکی از شبکه های اجتماعی که اگر چه در جهان چندان رایج نیست اما در ایران یکی از رایج ترین هاست – صرف به اشتراک گذاری تصاویر حیوانات شده است. این روند را چنان با دقت و پشتکار حفظ کرده ام که یکی از دوستانم، آمار تنوع گونه های زیستی در صفحه‌ی من را استخراج کرده و منتشر کرده بود و دوستی دیگر، دیروز زیر عکس یکی از حیوانات نوشته بود: انتظار داشتم صفحه اینستاگرام شما پرمحتواتر باشد (فکر می‌کنم در فرهنگ ما، هنوز صرفاً کلمات و جملات محتوا محسوب می‌شوند و هر چیزی غیر از آن، لَهو یا لَعب یا لَغو حساب خواهد شد).

یکی از دلایل علاقه من به حیوانات، فرصتی است که برای فکر کردن و تحلیل کردن ایجاد می‌کنند. آنها همسایگان زنده‌ی ما هستند که بر روی همین خاک زندگی می‌کنند و تقریباً با همه‌ی تهدیدهایی که ما مواجه بوده و هستیم، مواجه می‌شوند. در غولی به نام مردم، این فرض را مطرح کردم که شاید یکی از ریشه های انتخاب رفتارها و شکل‌گیری مسیر فعلی در توسعه مغز ما، تهدیدهای محیطی بوده باشد. با چنین فرضی، مشاهده‌ی رفتار حیوانات می‌تواند به درک بهتر برخی از رفتارهای انسانها کمک کند.

اصل مطلباگر حوصله داشتید، چند ثانیه‌ای وقت بگذارید و تصاویر زیر را نگاه کنید.

تاریخچه شبکهای اجتماعی و نگاهی به نظافت اجتماعی

تاریخچه شبکه های اجتماعی و نگاهی به نظافت اجتماع

تاریخچه شبکه ای اجتماعی و نگاهی به نظافت اجتماعی

تاریخچه شبکه های اجتماعی و نگاهیبه نظافت اجتماعی

این تصاویر که همه‌ی ما نمونه‌های زیادی از آنها را دیده‌ایم، در ادبیات علمی Social Grooming یا نظافت اجتماعی نامگذاری می‌شوند. اگر علاقمند به آشنایی با این حوزه باشید یکی از بهترین گزینه‌ها شاید نوشته‌های روبن دانبار باشد. دانبار به طور خاص این مفهوم را در کتاب نظافت، شایعه و توسعه‌ی زبان یا Grooming, Gossip and the evolution of language به صورت دقیق و علمی مورد بحث قرار داده است.

قبلاً فرض می‌شد که حیوانات از این‌کار برای نظافت یکدیگر استفاده می‌کنند. خصوصاً نظافت بخش‌هایی از بدن که خودشان به آن دسترسی ندارند. اما بعد از اینکه مشخص شد در بسیاری از گونه‌ها، بیش از ۲۰% زمان بیداری صرف این کار می‌شود و نظافت واقعی زمان خیلی کمتری نیاز دارد، رفتارشناسان حیوانات به این نتیجه رسیدند که این کار، علاوه بر کارکرد نظافت، نوعی توجه به یکدیگر و دوست‌یابی و ایجاد شبکه‌های دوستی و همینطور مشخص کردن سلسله مراتب در یک جامعه‌ی حیوانی است.

ضمن اینکه بسیاری از این رفتارها، عملاً از جنس نظافت نیستند. حیوانات زیادی در حال شانه کردن موی دوستان یا هم‌گروهی‌های خود با استفاده از انگشتان دست، مشاهده شده‌اند.

تعریف امروزی نظافت اجتماعی در ویکی پدیا، چنین است:

نظافت اجتماعی رفتاری است که در آن، اعضای یک گروه به تمیز کردن و مراقبت از بدن یکدیگر و یا حفظ زیبایی ظاهری آن کمک می‌کنند.

(به آخرین باری فکر کنید که داشتید از آسانسور شرکت یا یک مجتمع فروشگاهی خارج می‌شدید و دوستتان، آرام و بدون توضیح روسری یا شال یا یقه‌ی کت شما را درست کرد و هر دو لبخندی از رضایت زدید و از آسانسور خارج شدید).

کارکردهای نظافت اجتماعی بسیار زیاد است و اگر برای شما جذاب باشد با جستجوی اینترنتی یا مطالعه کتاب روبن دانبار که منبع اصلی و اولیه‌ی این مطالعات محسوب می‌شود می‌توانید با آن آشنا شوید. اما برخی از رایج ترین کارکردهای نظافت اجتماعی چنین است:

گروه‌های بزرگتر حیوانات، با این کار به جامعه‌های کوچکتر تقسیم می‌شوند. به عبارتی با نگاه کردن به یک مجموعه حیوان و توجه به اینکه کدامیک از آنها به نظافت دیگری کمک می‌کنند، می‌توانید زیرمجموعه‌های کوچکتر آنها را تشخیص دهید.

ضمن اینکه محبت و دوستی هم در بین اعضای یک گروه شکل می‌گیرد. وقتی در یک جامعه‌ی حیوانی، یک عضو وارد جریان نظافت اجتماعی می‌شود، بقیه او را دوست حساب می‌کنند.

حیوانات به حیواناتی که بیشتر از سایر حیوانات وارد بازی نظافت اجتماعی با آنها می‌شود، اعتماد بیشتری می‌کنند (تا به حال به عکس‌العمل یک گربه وقتی که دست زیر گردنش یا روی سرش کشیده می‌شود دقت کرده‌اید؟).

در بین میمون‌ها، اگر کسی غذای میمون دیگر را بردارد یا به هر حال دلگیری بین آنها به وجود بیاید، اولین کاری که میمون شاکی انجام می‌دهد این است که به عنوان نوعی اعتراض، دیگر به تمیز کردن و شانه کردن موی او کمک نمی‌کند. به عبارتی، محروم کردن دیگری از سرویس نظافت اجتماعی، نشاندهنده‌ی نوعی اعتراض است.

در گونه‌هایی از حیوانات که سلسله مراتب مهم است و ارشدیت در میان آنها یک ارزش است، معمولاً همیشه حیوانات ارشدتر بهره‌ی بیشتری از نظافت اجتماعی می‌برند.

به نظر می‌رسد زمانی که موجودات – به هر دلیل – در کنار هم قرار می‌گیرند و یک جامعه بزرگتر را شکل می‌دهند، به تدریج مغز آنها یاد می‌گیرد که به سراغ ابزارهای پیچیده‌تر برای تنظیم روابط درون گروهی می‌روند. نظافت اجتماعی یکی از این ابزارهاست.

در طول زمان، این ابزارها جدا از کارکرد اصلی خود، به یک عادت رفتاری و حتی کد ژنتیکی هم تبدیل می‌شوند. به طوری که ما امروز می‌بینیم در میان حیوانات و انسانها، نظافت اجتماعی حتی شادی آفرین هم محسوب می‌شود (کتاب دوستی و شادمانی یا Friendship and Happiness‌ ماه پیش منتشر شده و در این مورد توضیحات خیلی ارزشمندی ارائه کرده است. اگر حوصله داشتید نگاهی به آن بیندازید).

تقریباً با مکانیزم مشابهی، می‌بینیم که انسانها هم در ارتباط با یکدیگر، از هر ابزاری که نقش نظافت اجتماعی را ایفا کند، استقبال می‌کنند. اگر از شایعه پراکنی‌های نتیجه بخش (مانند شایعه در سازمان‌ها)‌ بگذریم،‌ شایعه پراکنی‌های بی خاصیت مانند ازدواج فلان هنرپیشه که ما هرگز او را ندیده‌اید با فلان مرد یا زنی که او را هم هرگز نخواهیم دید و دانستن مدل ماشین فلان فوتبالیست و موارد مشابه، عملاً نوع توسعه یافته‌ای از نظافت اجتماعی محسوب می‌شوند.

اساساً توسعه زبان و شکل گیری کلمات در تعاملات اجتماعی، ابزارهای نوین‌تری را برای نظافت اجتماعی در اختیار ما قرار داده است. تو عکس من را در اینستاگرام لایک می‌کنی و من به جبران محبت تو، سری به صفحه‌ات می‌زنم و یکی از عکس‌هایت را لایک می‌کنم.

بر بالای بسیاری از صفحات اینستاگرام و توییتر، جملاتی شبیه این می‌بینیم:

Follow = Follow

Unfollow = Unfollow

ترجمه‌ی این کلمات در زبان موجودات دیگر چنین خواهد بود: پشتم را بخاران تا من هم پشتت را بخارانم و اگر پشتم را نخاراندی انتظار نداشته باش که پشتت را بخارانم!

آیا همه‌ی اینها به معنای پوچ شمردن یا بی ارزش دانستن شبکه‌های اجتماعی است؟ قطعاً نه.

اتفاقاً منظور اصلی من این است که انسانها پس از هزاران سال که با هدف تامین امنیت بیشتر و تسلط بیشتر بر طبیعت گرد هم آمده‌اند، به تدریج از لحاظ سخت افزاری (مغز و ژنتیک یا به قول کتابهای بازاری‌تر Brain Wiring) نیازمند ابزارهایی برای نظافت اجتماعی هستند.

زمانی سبزی پاک کردن زنان و کباب باد زدن مردها چنین فضایی را ایجاد می‌کرد. زمانی سیگار کشیدن چند همکار با هم در بالکن شرکت این فضا را ایجاد می‌کند و زمانی پوک کردن‌ها در فیس بوک و لایک‌کردنها در اینستاگرام. تو جمله‌ی من را ریتوییت کن تا من هم در زمان مناسب تو را ریتوییت کنم!

Myspace و Orkut رفتند و فیس بوک و توییتر و لینکدین آمدند. اینها هم به هر حال خواهند رفت. اما هر شبکه اجتماعی که به انسانها کمک کند نظافت اجتماعی را به شکلی ساده تر و سریع‌تر و لذت بخش‌تر انجام دهند، برنده‌ی بعدی بازی خواهد بود.

موبایل‌ها در اینجا موفق‌تر از کامپیوترهای رومیزی و لپ تاپ‌ها عمل خواهند کرد. ابزارهای کوچکی که در دستان ما قرار می‌گیرند و ادامه‌ی ناخن انگشتان ما می‌شوند تا حتی دربستر هم بتوانیم پشت دوستمان که هزاران کیلومتر از ما دورتر در بستر دیگری آرمیده است را بخارانیم!

پی نوشت: روبن دانبار مطالعات دیگری هم انجام داده که می‌تواند جالب و الهام بخش باشد. محور اصلی این مطالعات بر روی یک سوال متمرکز بوده است: چرا در میان برخی موجودات، نئوکورتکس حجم بسیار زیادی از مغز را به خود اختصاص می‌دهد؟ (در انسان حدود ۸۰% مغز). این سوالی نیست که هنوز علم جواب قطعی برای آن داشته باشد و بحث‌های زیادی روی آن وجود دارد (البته نقش آن در حوزه‌های سنسوری و موتوری و همینطور کلامی و برخی موارد دیگر قطعی و شفاف است). اما دانبار، مستقل از این بحث‌ها یک سوال دیگر را مطرح کرده و آن را بررسی کرد:

آیا می‌توان گفت با افزایش حجم نئوکورتکس، موجودات می‌توانند یک گروه و جامعه‌ی بزرگتر را مدیریت کنند؟ تحقیقات او نشان داد که رابطه‌ی مستقیمی بین سهم نئوکورتکس در کل مغز و قدرت شکل دادن به یک شبکه اجتماعی بزرگتر وجود دارد:

تاریخچه شبکهی اجتماعی و نگاهی به نظافت اجتماعی

این رابطه چنان شفاف است که دانبار و کسانی مثل او، ترجیح می‌دهند نسبت حجم نئوکورتکس به بقیه‌ی مغز را کورتکس اجتماعی بنامند. ما عددی هم به نام عدد دانبار داریم (معادل ۱۵۰) که می‌گوید بزرگترین جامعه‌ای که هر انسان می‌تواند به صورت مناسب و اثربخش مدیریت کند، چیزی در حدود ۱۵۰ نفر عضو خواهد داشت. گروه‌های دوستی بزرگتر، عملاً صرفاً به آشنایی سطحی تبدیل خواهند شد و نه دوستی اثربخش.

 

 

روزنوشته های محمدرضا شعبانعلی

 

با linestore همراه باشید

پشتیبانی : 05132727070

    لطفا برای مشاوره رایگان در خصوص ارائه خدمات؛ فرم زیر را پر کنید:

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    شانستو برای دریافت تخفیف ویژه امتحان کن! (ویژه نمایندگی)