اولین جرقه ای که کمپانی اپل را به غول فن آوری امروز تبدیل کرد در سال ۱۹۷۱ بوجود آمد.
زمانی بود که مهندس الکترونیک استیو وزنیاک مدار الکترونیکی را که بعدها رایانه ی اپل I را تولید کرد، توسعه داد. این درحالیست که در بیوگرافی جدیدی که از دیگر بنیانگذار کمپانی اپل، استیو جابز فقید توسط والتر آیزاکسن منتشر شده، وزنیاک گفته: « اگر چشم انداز جابز برای فروش رایانه هایی در بسته بندیهای مشتری مدار نبود، احتمالآ هرگز امروزه اپلی وجود نداشت. »
ایزاکسن در کتاب خود، به شرح و توصیف یک برخورد میان جابز، وزنیاک و پدر وزنیاک، جری، دانشمندی موشکی که معمولا کسی که مهندس نبود را خیلی جدی نمی گرفت، می پردازد:
در این گفتگو، جری با لحن کمی پرخاشگرانه به جابز می گوید: «اوهنوز چیزی خلق نکرده و لایق ۵۰ درصد از سود آن تجارت رو به رشد نیست!» سپس جابز نوجوان، شروع به گریستن کرد و گفته: «از آن شرکت جدا می شود تا وزنیاک به تنهایی کار را ادامه دهد.»
اما وزنیاک تطابق و هماهنگی میان خود و جابز را دریافته بود و می دانست که بدون تلاش های کارآفرینانه ی جابز کمپانی آنها هرگز وجود نداشت. ایزاکسن در ادامه اضافه می کند: « جابز بود که طرحهای خلاقانه ی وزنیاک را به تجارتی رو به رشد مبدل کرد.»
جابز با ارایه ی اولین طرح بازاریابی با عنوان ” کامپیوتری برای همه ما ” پیشگام مشتریان اپل شد. در واقع او بجای خلق محصولات مختلف با امکانات زیاد، تولید محصولاتی را در برنامه قرار داد که نیازها، احساست و انگیزه های مشتریان را مد نظر قرار می داد.
تا سال ۱۹۷۷ که جابز و وزنیاک مشتاقانه برای اپل I سفارش می گرفتند و بدنبال ریسک های بزرگتری در نتیجه ی طراحی و تولید اپل II بودند، سرمایه گذاری را به نام ” مایک مارکولا ” به تجارت خود وارد کردند، او با تزریق ۲۵۰٫۰۰۰ دلار به کمپانی و تبدیل شدن به سومین شریک، فلسفه ی بازاریابی اپل را در ۳ مرحله، از ایده تا عمل که تاکنون کمپانی را پشتیبانی و حفاظت کرده مطرح می کند و می تواند مثالی برای راه اندازی کسب و کارهای دیگر نیز باشد.
مراحل این فلسفه بازاریابی اپل به شکل زیر است:
مرحله ی ۱: همدلی.
اپل همواره در جهت ایجاد رابطه ی “صمیمانه” با مشتریانش می کوشد، همانطورکه ” مارکولا ” نیز می گوید: « حقیقتا ما خواسته های مشتریانمان را بهتر از هر شرکت و کمپانی دیگری دنبال می کنیم.»
مرحله ی ۲: تمرکز.
اپل در راستای رسیدن به موفقیت موظف است تلاش هایش را حول تحقق اهداف اصلی خود متمرکز کند و فرصت های بی اهمیت را حذف کند.
مرحله ی ۳: نحوه ارائه ی محصولات به مشتریان
اپل همواره باید آگاه باشد که کمپانی و محصولاتشان از روی ظاهرشان، مورد قضاوت قرار می گیرند. همانطور که “مارکولا” می گوید: « مردم یک کتاب را ازروی جلدش قضاوت می کنند، ما ممکن است بهترین محصول را با بالاترین کیفیت، مفید ترین نرم افزار و غیره داشته باشیم اما تا زمانی که آنها را در قالبی نامناسب ارائه کنیم به همین صورت خواهد بود ولی اگر در چارچوبی حرفه ای و خلاق ارائه شوند به ظرفیت های دلخواه خود دست پیدا می کنیم.»
نوبت شما:
به نظر شما مهمترین چیزهایی که در موفقیت بازاریابی اپل اثر داشته است چه بوده است؟
نظرتان را با من و دیگر مخاطبان لاین ستور در میان بگذارید!