اگر شب و روز در فضای مجازی تلگرام و فیس بوک بسر میبرید و روزانه بیشتر وقتتان را در فضاهای مجازی صرف میکتید باید بدانید به این برنامه ها اعتیاد پیدا کردهاید و برای خلاصی از این برنامهها باید به فکر چاره باشید
گزارش تحلیلی اکبر موسوی را بخوانید تا ببینید شبکههای اجتماعی یا جوامع مجازی چگونه شخصیت شما را تغییر میدهند؛ شاید خودتان تجربه کرده باشید؛ شاید هم نه؛ ولی موسوی به شما میگوید اگر تلگرام و فیس بوک در حال تغییر فکر و اعتقاد شماست، باید چه کار کنید. هرچه نگاه موسوی به شبکههای اجتماعی همراه با امید و مثبت است ولی مصطفی مسجد آرائی، با تمرکز بر هویت جنسیتی، به شدت نگران است که شبکههای اجتماعی مجازی بر سر جوانان چه بلایی جنسیای میآورند.
شبکههای اجتماعی یا جوامع مجازی، بخشی از زندگی واقعی ما شدهاند. شاید دیگر نتوان آن را فضای مجازی نامید و باید پذیرفت که دقایقی مثل همه دقایق زندگی ماست. بسیاری از ما، ساعتی یا ساعاتی از روز و شبمان را در این جامعه میگذرانیم و گاهی مثل چای صبحانه نمیتوان آن را ترک گفت.
شبکههای اجتماعی اینترنت را چه مجازی بدانیم و چه واقعی یا چیزی میان این دو، با آن چیزی که خارج از این فضاست و در یک زندگی بدون اینترنت در جریان است، تفاوت دارد. سویه مهمی از این تفاوت، هجوم اطلاعات و آگاهیها و کلمات است.
پیش از وب ۲، جریان اینترنت، تک گویی و مونولوگ بود. اگر گفت و گویی بود، در حاشیه یک متن بود و خود گفت و گو اصل نبود. مانند آنچه در وبلاگها میگذشت. متن پست وبلاگی، سخن و تک گویی نویسنده است و مالک وبلاگ در حاشیه آن، در بخش کامنتها مجال گفت و گو را باز میکند. اتاقهای چت و فرومها مسیر اینترنت را به سوی گفت و گو سوق میدادند. اما پدیده وب ۲ و شبکههای اجتماعی، دوران سیطره و اوج وبلاگها و فرومها را پایان دادند.
گفت و گو و جریان اطلاعات در شبکههای اجتماعی آسانتر و پرمخاطبتر از وبلاگها و دیگر ابزار پیش از وب ۲ است. شبکههای اجتماعی گفت و گو محور است و گفت و شنید نه در حاشیه، بلکه اصل و اساس شبکههای اجتماعی است.
محفلهایی با انسانهای نادیده
میتوان شبکههای اجتماعی را به محفل چند نفره تشبیه کرد که هر کس سخنی میگوید و دیگران در ادامهاش چیزی میگویند و تایید یا نقد میکنند. اما شبکههای اجتماعی چندان به این محافل شبیه نیست. معمولا افراد یک محفل و مجلس در عالم واقع محدود است و معمولا انسانهایی که دور هم جمع میشوند دوستی و اشتراکاتی دارند. اما آنچه در اینترنت و جوامع مجازی رخ میدهد این گونه نیست. در اینترنت با انسانهایی هم کلام میشویم که هیچگاه در فضای خارج از اینترنت فرصت گفت و گو با آنان نداشتهایم. گاهی کسانی با ما گفت و گو میکنند که هیچ اشتراکی با ما ندارند.
شبکههای اجتماعی ابزارهایی در اختیار ما قرار میدهند که گفت و شنودهایمان را کنترل کنیم و با هر کسی سخن نگوییم و هر کسی سخن ما را نشنود؛ اما این ابزارها نمیتوانند به طور کامل مانع این گفت و شنود شوند و حتی خود ما دوست نداریم باب گفت و گو با دیگر تفکرات را تماماً ببندیم.
رودَررو شدن با فکر مخالف
مواجهه و رو به رو شدن با تفکر و اندیشه مخالف را نمیتوان از شبکههای اجتماعی اینترنت جداکرد. با انسانهایی رو به رو میشویم که هیچگاه آنان را ندیدهایم و نخواهیم دید و در اندیشه کمترین اشتراکی نداریم. متاسفانه مخالفتها همیشه از مسیری منطقی و اخلاقی گذر نمیکنند و بسیار به وادی تهمت و توهین بداخلاقی میانجامد.
شرکت در گفت و گو با تفکرات مخالف یا تماشای گفت و گو میان هم فکران و مخالفان، و در نتیجه شنیدن صدا و تفکری غیر از آن چه در اندیشه ماست، موجب واکنش ما خواهد شد. این واکنش میتواند در قالب پاسخ به ادعای اندیشه مقابل باشد یا میتواند یک احساس درونی باشد که ابراز نشود. واکنشهای ما و هر فرد دیگری در شنیدن صدایی غیر از صدای ما، بسته به شخصیت فردی، نوع تعامل با دیگران، شیوه بیان اندیشه مقابل و مسائل دیگر باشد. واکنش ما در برابر یک پرسشگر با واکنش در برابر یک توهینگر متفاوت خواهد بود. در هر صورت، کلمات ناهمسوی دیگران در هر قالبی بیان شود، غالبا اثری در ما ایجاد میکند.
داستان را از نو شروع کنیم. من با اندیشهای مشخص وارد فضای مجازی میشوم. مثلا من فردی مذهبی هستم، دوستانم متدین هستند. تفکر مخالفم را شبهه میدانم.
در نوجوانی خیال میکردم افرادی مغرض این شبهات را درست میکنند و تنها منافع دنیایی آنان را به این کار وادار میکند. بسیار کم اتفاق افتاده است که با کسانی که متدین نیستند یا معتقد به مذهب و آیین دیگری هستند، گفت و گو داشته باشم. من با این زمینه وارد فضای مجازی و شبکههای اجتماعی میشوم. با آدمهایی برخورد میکنم که نه تنها اعتقادی به دین و آیین و مذهب ندارد، بلکه به مخالفت و عناد با آن مشغولند و گاهی به سادگی توهین میکنند و حتی کسانی که برای این توهینها فلسفه میچینند. مطمئنا کسی که در یک فضای همسو با تفکراتش میزیسته و ناگهان با تفکراتی رو به رو میشود که فکر وی و حتی مقدسات وی را زیر سوال و توهین میبرد، نمیتواند در برابر این اتفاق جدید واکنشی نداشته باشد.
ما اگر بخواهیم در شبکههای اجتماعی اینترنت زندگی کنیم، چه بخواهیم و چه نخواهیم با اندیشههای مخالف و توهینها مواجه خواهیم شد. از روزی که وارد این فضا میشویم این هجمه آغاز میشود و همیشه هم هست. این تقابل نمیتواند با بیتفاوتی ما همراه باشد ولو اینکه در درون خود، اما واکنشی خواهیم داشت. ما با واقعیتی جدید روبرو شدهایم، اتفاقی که پیش از این، در دور دستها و تنها در میان توطئهها آن را تصور میکردیم، اینک از سوی هم کلامان ما در شبکههای اجتماعی صورت میگیرد.
آغاز دگرگونیها
چه اتفاقی خواهد افتاد؟ من خیال میکنم ما آرام آرام عوض خواهیم شد. همانطور کسانی که مقابل ما موضع گرفتهاند، آرام آرام عوض خواهند شد. این دگرگونی لزوماً دگرگونی در اندیشهها و تفکرات نیست، شاید تنها دگرگونی در رفتار و نحوه تقابل باشد و احتمال دارد باعث بازنگری و بازسازی اندیشه باشد.
برای اینکه به پاسخی دقیق برسیم، و بدانیم که آدمها و اندیشههایشان در تقابل با تفکرات مخالف در فضای مجازی و دیگر فضاها چه قدر دست خوش دگرگونی میشود، باید کار میدانی کرد و آنگاه دادهها را تجزیه و تحلیل کرد. میتوان پیش از آنکه به کار میدانی پرداخت، براساس تجربیات شخصی و مشاهدات، حدسها و فرضیههایی را طرح کرد. همه ما افراد بسیاری را دیدهایم که با وارد شدن در یک فضای نو، پس از مدتی در افکارشان و اندیشهشان تغییر ایجاد میشود و گاهی کاملاً دگرگون میشوند.
در فضای نو، از جبهه اندیشه دیگران به منظومه فکری ما و نظام عقیدتی ما مکرر حمله میشود. منظور از هجمه، تقابل خصمانه عمدی نیست. منظور از هجمه معنایی گسترده است که حتی بیان نظر مخالف و شنیدن آن را در بر میگیرد. شبکههای اجتماعی این امکان را برای کاربران فراهم کرده است که اندیشه و نظرشان را بیان کنند و دیگران شنونده و مخاطب آن باشند.
تفکر ما، اجرای مستقل از هم نیست؛ بلکه مانند شبکهای متصل و مرتبط به هم هستند. گاهی شبیه دومینو است و چه بسا نفی یک یاز باورهای ما به نفی باورهای مرتبط دیگری منجر شود. در مواجهه ما با اندیشههای دیگر و شنیدن استدلالهایشان گاهی به بازسازی اجزای منظومه فکریمان دست میزنیم، بدون اینکه اصل منظومه فکری و کلیات آن تغییر کند. البته به این معنا نیست که مواجهه حتما به تغییر ولو اندک اندیشه میانجامد؛ چه بسا اندیشه ما مهاجم باشد و دیگران را به تغییر وادارد بدون آن که در اندیشه ما تغییر حاصل شود. تاثیرگذاری اندیشه ما بر دیگران، به قدرت و استحکام اندیشه و استدلالهای ما و توانایی در بیان آن بستگی دارد.
دگرگونی رفتاری
تغییرات ما و دیگران در مواجهه با دیگر اندیشهها، صرفا اعتقادی و با تفکر مرتبط نیست. اولین و شاید مهمترین دگرگونی، دگرگونی رفتاری است. کاربران شبکههای اجتماعی تنها به بیان تفکرات و اندیشه نمیپردازند؛ حجم زیادی از محتوای فضای مجازی بیان اتفاقات زندگی روزمره و احساسات انسانی کاربران است. احساسات و اتفاقاتی که برای همه هست و به مومن و کافر و موافق و مخالف ربطی ندارد.
احساسات و ماجراهای مشترک، مخالف اندیشه ما را نسبت به ما به انسانی با اندیشهای دیگر تبدیل میکند. پیش از این، نگاه به یک ملحد یا یک ضد انقلاب تنها شامل الحاد و ضدیتش با انقلاب بود، اما پس از تعامل در شبکههای اجتماعی تبدیل به انسانی میشود که مثل ما است و درد و رنج و شادی و امید و… دارد و تفکرش با ما مخالف است. این تغییر تصور رفتار ما را تغییر خواهد داد. همانطور که تصور افرادی که در میان اقلیتهای مذهبی و دینی زندگی کردهاند متفاوت است یا کسانی که آنان را درک نکردهاند. زندگی در میان دیگران، تصور ما از آنان را عوض خواهد کرد. مومن و ملحد را به انسان مومن و انسان ملحد تبدیل میکند و در نتیجه رفتار ما دگرگون خواهد شد. بسیار دیده شده است که وقتی به دیگران مصیبتی برسد، تسلی دهندگان کسانی از دیگر اندیشهها باشند.
دگرگونیهای اندیشه
مواجهه و رو به رو شدن با دیگر اندیشهها، چه تاثیری بر اندیشه ما دارد؟ نظام فکری ما با اندیشههایی رو به رو میشود، که پیش از این چنین جلوههایی نداشتند و با شیوهای نو به مصاف اندیشه ما آمدهاند. مخالفان اندیشه ما همه در یک سطح نیستند؛ چه از جهت مخالف و چه از جهت سطح دانش.
این گونه نیست که بتوان با عرضه اندیشه خود و استدلال ها دیگران را اقناع کرد و در برابرشان پیروز شد. پیروزی در یک تقابل اندیشهای ربط به حق و بطلان اندیشه ندارد، بلکه بسیار به آگاهی و دانش و شیوه تبیین آن وابسته است. بعید نیست که ما در مواجهه با مخالفی باشیم که بیش از ما آگاهی داشته باشد و نتوان از پس وی برآمد.
اندیشه ما منظومه است؛ مانند شهری است که خانهها و محلهها و کوچه و خیابانهایش به هم متصلند و همه با هم مجموعاً شهر را میسازند. منظومه فکری ما مثل شهر مرز دارد. مادام که تنها در این شهر هستیم و در آن تنفس میکنیم و زندگی ما تمام بسته به فعالیت در شهر است و از آن خارج نشده باشیم، تصور زندگی در جای دیگر سخت است. اما وقتی به شهر دیگری برویم و دلبستگیهایمان به شهر کمتر شود، و به عبارت دیگر وقتی که از مرزهای شهر عبور کنیم، دیگر آن اطمینان برای زندگی همیشگی در آنجا را نداریم و با تردید مواجه خواهیم شد.
خروج از شهر باعث میشود آن را به گونهای دیگر نظاره کنیم. وقتی که از بالای کوه به شهر نگاه میکنیم، میتوان بینظمی و عیوب شهر را از نگاه کلی دید. اما وقتی که در خیابان و کوچه هستیم، هیچگاه به این نگاه کلی دست نخواهیم یافت. خروج از مرزهای شهر، دلبستگیها و علاقهها را کاهش خواهد داد. مثل دانشجویی که از شهرش به دانشگاه شهری دیگر میرود. مواجهه با دیگر اندیشهها و شنیدن استدلالهای دیگران، همواره امکان ایجاد تردید و شک را در اندیشه دارد. این احتمال ممکن است که ما با استدلالی محکمتر و قویتر از سوی اندیشه مخالف مواجه شویم. این استدلال در ما ایجاد تردید خواهد کرد و ما را از مرزهای منظومه اعتقادی پیشین خارج خواهد کرد.
خروج از مرزهای منظومه فکری، ما را در وضعیتی جدید قرار خواهد داد. مانند فردی هستیم که بالای کوه ایستاده است و شهر را با نگاه تردید مینگرد و نمیداند اگر به شهر بازگردد باز خیابانها و درختها و آدمهایش را همانگونه میبیند که پیش از این میدیده است یا نه و حتی تردید دارد که بماند یا برود.
برای روشنتر شدن بحث مثالی بیاوری؛ فردی که طرفدار تفکر اصولگرایی است، در شبکههای اجتماعی اینترنت یا حتی در گفت و گوهای رو در رو، با تفکر اصلاح طلبی مواجه میشود. گاهی میتواند از اندیشهاش دفاع کند و گاهی با پرسشهایی مواجه میشود که یا نمیتواند پاسخ دهد و یا اگر پاسخ دهد دچار تردید خواهد شد.
اگر این پرسشهای تردید آمیز رو به فزونی گذارد و انباشته شود، فرد کم کم از مرزهای منظومه تفکر سیاسیاش خارج میشود و از بیرون به آن مینگرد. نگاه از بیرون در این صورت همراه با تردید است. شاید بتواند به بازسازی تئوریک منظومه فکریاش بپردازد و برخی کوچه و خیابانهایش را اصلاح کند شاید نتواند در این جا با موقعیتی جدید رو به رو خواهد شد. در مقابل اندیشه سابقه خود ایستاده است در حالی که پرسشهای بدون پاسخ همراه اوست و تردید و شک بر اندیشهاش سایه دارد.
دشواری گذر از باور
این موقعیت، موقعیت دشواری است. ساده نیست که اندیشهای را که سالها بدان باور داشتهایم، رها کنیم. نخستین و منطقیترین تلاش، جست و جو برای استدلال و برهان برای اندیشهمان است. یعنی بتوانیم به پرسشها و شبهات پاسخ گوییم و از اندیشهمان دفاع کنیم. در اینجا اندیشه ما دچار تغییر خواهد شد. پیش از این اندیشه ما پشتوانه محکم استدلالی نداشت، اما پس از مواجهه با پرسش و تلاش برای یافتن پاسخ، اندیشه مانند سابق نیست، بلکه از پشتوانه استدلالی برخوردار است. آنچه که تغییر یافته است، آگاهی ما و در نتیجه استحکام اندیشه است.
اما همیشه این طور نیست. شاید ما نتوانیم برخی پرسشها و شبهات را پاسخ دهیم. در این جا تردید باقی خواهد ماند. گاهی اندیشه یا گزارهای که با تردید مواجه میشود، اهمیت چندانی ندارد و میتوان آن را کنار گذاشت، بدون آن که در ساختار منظومه فکری تغییر خاصی ایجاد کند. اما گاهی گزارهای مهم مورد هجوم تردید واقع میشود که فروریختن آن، برخی از منظومه فکری و حتی گاهی تمام آن را دگرگون میکند. این موقعیت، دشوار و صعب است و نمیتوان به سادگی تصمیم گرفت. در این حالت، که ما نتوانستهایم در برابر پرسشهای تردید آفرین، پاسخی مناسب بیابیم، و از مرزهای اندیشه خود خارج شدهایم، بر سر دوراهی واقع خواهیم شد. میتوان همراه با تردیدها به منظومه شهر اندیشه بازگشت و میتوان همراه با تردیدها از اندیشه گذر کرد و به منظومهای نو پا گذاشت.
اگر نتوانستیم به پرسشها و شبهات پاسخ دهیم، ولی از اندیشه گذر نکردیم، به این امید که شاید پاسخی باشد و ما نیافته باشیم، در این حالت تردیدهایی که همراه ماست، باعث تعصب خواهد شد. تعصب و رادیکالتر شدن سایهای بر بیپاسخی خواهد یافت. ما برای فرار از پاسخ گفتن، باید از راههای منطقی و استدلالی فاصله بگیریم؛ زیرا در واقع پاسخی نداریم. بیپاسخی ما را به تعصب وادار میکند و به باور بدون دلیل میرساند.
مَخلَص کلام
چکیده آن چه را که گفتیم میتوان این گونه بیان کرد: مواجهه با اندیشهها و تفکرات دیگران در شبکههای مجازی باعث تغییراتی در ما خواهد شد. اگر ما اندیشهای محکم و با پشتوانه استدلالی داریم، هسته اندیشه ما محکم خواهد ماند، اما در برخی مواضع فرعی معدلتر خواهد شد. در صورت استحکام میتوان بر دیگران اثر گذاشت. اما باز در رفتار دچار نوعی کثرتگرایی اجتماعی خواهیم شد. اگرچه ما اندیشه دیگران را نمیپذیریم، اما در مواجهه با صاحبان اندیشه، به نگاهی انسانی خواهیم رسید و حتی گاهی در غمها و شادیها شریک میشویم.
البته این احتمال دارد که مخالفت فکری را به همه ساحات زندگی سرایت دهیم و در غمها و شادیهای زندگی هم مخالف باشیم. اما اگر اندیشه از استحکام برخوردار نباشد، در مواجهه دچار تردید خواهد شد. تردید گاهی موجب گذر و عبور از اندیشه سابق میشود و گاهی با تردید به اندیشه سابق بازخواهیم گشت. بازگشت از تردید بدون یافتن پاسخ، موجب رادیکالیسم و تعصب خواهد شد.
با linestore همراه باشید
دراین مقاله متوجه شدم که فضای مجازی میتونه تاثیر مستقیم روی طرزتفکرمان بزارد و طرزنگاه ما به عقده ای روتغییر بده